بعد از یه مدتی زندگی کردن با این فرانسویا تازه میفهمین که چقدر ماها تر تمیز زندگی می کنیم، منی که از نظر تمیزی اتاق تو دوران دانشجوییم تو ایران، در حد متوسط بودم، جلوی اینا فوران تمیزی و پاکیزگی هستم!! همیشه وقتی دوستای فرانسویم میریزن تو اتاقم به تمیزی اتاقم حسودی می کنن، حالا حساب کنید اگر وارد اتاق یه دختر خانم دانشجوی ایرانی بشن، چه جوری موتورشون میاد پایین!!

البته خونه هاشون ظاهرا تمیز به نظر میاد ولی تو باطنش که میری و یه انگشت میزنی، کلی گرد و خاک روش میشینه، اینم بگم که همشون اینجوری نیستنا ولی خوب غالبا این مدلی اند، در مورد زندگی دانشجوی چه دختراشون چه پسراشون، اصلا تمیز نیستن! ببخشیدا، گلاب به روتون، روم به دیوار، از دستشویی رفتنشون که با یه تیکه دستمال سر و ته قضیه رو هم بیارن، بگیرید تا مابقی چیزا که چه جوری زندگی می کنن! من که همه رقمه چندشم میشه!

یه ماه پیش یکی از دوستای فرانسویه آزمایشگاهمون به نام الکساندرا سر بحث خوردن خرچنگ ما رو دعوت کرد خونش به صرف خرچنگ، قبلش بهم گفت اگر میگو دوست داری از مزه ی خرچنگ هم خوشت میاد. من هم که عاشق میگو بودم و با اینکه تو این همه سال از دیدن کنسرو خرچنگ حالم بد میشد، گفتم باشه بریم. رفتیم فروشگاه cora یه خرچنگ زنده خرید ۵ یورو. بهش گفتم این که زندس چه جوری بخوریم؟! گفت تو قابلمه آب میزاریمش، زیرشو روشن میکنیم تا بپزه، گفتم بابا گناه داره اینجوری یواش یواش با زجر جون میده!! گفت همینجوریه دیگه! حالا که گرفتیم بیا بخور اگر بد بود دیگه نخور!

هیچی رفتیم خونش یه سگ هم داشت دم به ساعت میومد این انگشتای مارو میخواست لیس بزنه، من هم جلو دوستم با رو درواسی دستمو میکشیدم عقب، ولی آخرش یه زبون میمالید که مجبور میشدم هی برم دستامو بشورم. خونش کثیف ترین خونه ای بود که تو عمرم دیده بودم، خیر سرش دختر بود و باید کلی تمیز باشه. بعد اینکه خرچنگ بدبخت رو داغ کرد و من با اکراه خوردم!

غذاهاشون بعضی اوقات یه بوهای بدی داره که آدم از خوردن پشیمون میشه، مثل پنیرایی که کپک سبز زده و بوی باکتری و کپکش از شونصد متری قابل احساس هست. تازه از پنیرای عادی هم گرون تره!! خلاصه غذاهای عجیب غریب زیاد دارن که بعضی هاش مثل جگر چرب مرغابی کاملا غیر انسانی تهیه میشه (اینو حتما بخونید) وقتی هم بهشون اعتراض می کنم میگن ولی خوشمزه هستا!! یه چیزی هم که هست موقع پخت و پز از بس کلی چیز هچل هفت باهم قاطی می کنن، بویی که ازش ایجاد میشه کلی آدمو اذیت میکنه. دفعه پیش یکی تو خوابگاه ما برداشته بود تو استودیوش پارتی گرفته بود و یه غذای بدبویی هم درست میکرد (آشپزخونه داخل استودیو هست) من اصلا نتونستم اون بو رو تحمل کنم، رفتم اسپند دونی رو برداشتم یه مشت اسپند توش ریختم. دودشو تو اتاقمو و کل راهرو ها پخش کردم، تا برگشتم تو اتاق دیدم آژیرای خطر ساختمون رو زدن و کلی آدم ریختن بیرون، اومدم بیرون گفتم چی شده گفتن یه جا تو طبقه ی ما آتیش گرفته، یه دفعه دو زاریم افتاد، تا گندش بیشتر در نیومده بود فشنگی پریدم تو اتاقم پنجره هارو باز کردم و آلات جرم رو قایم کردم! بعد دیدم صدا قطع شد و رییس ساختمون گفت چیزی نبوده و مثل اینکه دود پخت و پز فلانی بوده، رفت در اتاق پسره و کلی دعواش کرد. خداییش شانس آوردم کسی بوی اسپند رو نمیشناخت وگرنه شرری میشد برامون!

اینم اضافه کنم که دختراشون صبح که از خواب بلند میشن، یه آب میزنن به صورتشون و بسمه ا… میان دانشگاه، بابا یه کرم پودری، رژ لبی، سایه ای !! هیچی! منظورم این نیست که کلی آرایش کنن و بیان دانشگاه ولی اگه یه دستی بکشن به صورتشون بد نیست! آخه ما پسرا چه گناهی کردیم اول صبحی یه سری قیافه ی درب و داغون ببینیم!! یه دوست ایرانی دارم که میگه دوستای فرانسویش از اینکه ماها همیشه خودمون رو جلو آینه وارسی میکنیم، کیف می کنند!  وقتی میخوان باهم حاضر شن برن بیرون یا دانشگاه، این دوستم اول میره جلوی آینه و خودشو برنداز می کنه! اونام با ذوق میان کنارش نگاش میکنن! میگن این یکی از زیباترین عادات ما ایرانیها هست.

البته نه افراط خوبه نه تفریط، مثلا در ایران بعضی از دختر خانم های دانشجو (در حد ۵ درصد) که ساعت ۹ صبح کلاس دارن، از ساعت ۶ صبح میرن تو حمام و بعدش ۱۸ کیلو آرایش میبندن به خودشون و میرن دانشگاه، اینم خوب نیست ولی در کل خیلی خیلی تمیز و پاکیزه هستند. به همشون درود از جمله خواهر خودم.

تازه ارزش سنت بسیار زیبای خونه تکونی های دم عید رو میفهم 🙂