هزینهٔ زندگی در فرانسه چندان بالا نیست. اگر خیلی اهل سینما و رستوران و … و … (!) نباشید، صرفه‌جو باشید و از LIDL (میعادگاه همیشگی ایرانیها، مخصوصاً شنبه‌ها!) ALDI یاEd خرید کنید یا به محصولات ارزان قیمت بقیه فروشگاهها که به نظر من از نظر کیفیتی معمولا با مال ایران برابری می‌کند و گاهی بهتر هم هست قناعت کنید، هزینهٔ ‌یک ماه برای یک نفر- به تجربه من- به طور متوسط دویست یورو می‌شود. البته در این دویست یورو هزینهٔ مسکن که اتاق نه متری یک نفره در خوابگاههای دانشگاه است هم گنجانده ‌شده است. اجارهٔ چنین اتاقی (با سرویس بهداشتی مشترک) در همه جای فرانسه حدود ١۴٠ یورو است که دولت حدود ۴٠ یوروی آن را به شما بر‌می‌گرداند. اگر بخواهید در خوابگاه اتاقی گرانتر بگیرید یا اصلا در آپارتمانی ساکن شوید مسلماً هزینهٔ یک ماهتان بالاتر از دویست یورو خواهد رفت.

اگر در فرانسه اجاره‌نشین شدید یادتان باشد که می‌توانید از CAF درخواست کمک هزینهٔ مسکن کنید. بعد از کلی کاغذبازی درآمد و اجاره‌خانه را بررسی می‌کنند و اگر درآمدتان از سطح معمول کمتر بود، هر ماه مقداری از اجاره‌خانه‌تان را به شما می‌پردازند. درضمن این CAF به ازای هر بچه که در فرانسه به دنیا بیاورید از ماه پنجم بارداری ماهی دویست یورو به شما پرداخت می‌کند.

در مورد بیمه هم کمی می‌نویسم. هرچند که سوالی نشده بود اما چون سر خودم نزدیک دو سال کلاه رفت می‌نویسم که جویندگان اینترنتی مطلع شوند. باز هم بعد از کلی کاغذ بازی کارت مغناطیسی بیمه‌ای دریافت می‌کنید که با آن از پرداخت هفتاد درصد هزینه‌های درمانی معاف هستید (این چیزی است که من در مورد همهٔ دانشجویان بورسیه و غیر بورسیه دیده‌ام). برای آن سی درصد، دوباره باید تقاضای بیمه تکمیلی مجانی کنید و درنتیجه باز هم کاغذبازی. اما اعصابتان خرد نشود. ‌اگر درآمدتان کم باشد مشمول بیمه‌ای می‌شوید به نام CMU که با ارائه کردن آن از پرداخت هرگونه هزینه درمانی معافید. این موهبت معمولا نصیب دانشجویان غیر بورسیه –قشر آسیب پذیر- می‌شود. دانشجویان بورسیه می‌توانند یک بیمهٔ ‌تکمیلی پولی بگیرند که در صورت پرداخت هزینه‌های درمانی تحت پوششان قرار می‌دهد.

و سرانجام برخورد مردم با خارجی‌ها. اولین و متداولترین جواب اینست که اینجا همه جور آدم هست. ولی خداوکیلی برخورد فرانسوی‌ها با ما جهان سومی‌‌ها – ببخشید، اهالی کشورهای درحال توسعه- خیلی بهتر از برخورد ما با افغانی‌ها و حتی برخورد ما با خودمان است. از لحظهٔ ورودم به فرودگاه مهرآباد، بی‌مهری و بی‌احترامی هموطنانم آب سردی است که مدام بر سرم ریخته می‌شود. این را نوشتم که بگویم به نظر من به طور کلی اینجا به آدم بیشتر احترام گذاشته می‌شود تا کشور خودمان. اما یک چیزی را نباید فراموش کرد که ما به هرحال خارجی هستیم و فرانسوی خارجی دوست ندار هم وجود دارد. مخصوصاً لفظ نژاد پرست را به کار نمی‌برم. لازم نیست نژاد پرست باشی. همین که کشورت را دوست داشته باشی کافیست تا با دیدن کسانی که ظاهر آنهایی را دارند که کشورت را خراب می‌کنند رو ترش کنی. این خرابکارها هم متاسفانه بیشتر صاحب چشم و ابرو و موی مشکی، نام خارجی و لهجهٔ خارجی هستند. بنابراین در کنار احترامهایی که گاهی آدم را شرمنده‌ می‌کنند، باید منتظر عکس‌العملهای تند هم بود.

مطلب از وبلاگوار خانم شادی ضابط